کد مطلب:295047 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

جایگاه نامگذاری در احادیث


نامگذاری در روایات ما بسیار جدی و پر اهمیت تلقی شده است. در برخی روایات، همان طور كه برای واجبات سفارش شده، برای نامگذاری فرزندان نیز سفارش شده است. ما فقط با آوردن برخی از این روایات توجه شما را به اهمیت این مهم، معطوف می داریم.

همان گونه كه در فصل اول بیان شد، قرآن نامگذاری اولیای خدا را، حق و وظیفه ی خود خداوند معرفی می نماید. احادیث معصومین نیز این سخن را تایید نموده و نامگذاری را یكی از سنتهای الهی برمی شمارد.

پیامبر اكرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم در نامگذاری حسنین و حضرت زینب علیهم السلام هیچ گاه بر خداوند پیشی نمی گیرد و تصریح می كند كه نامگذاری این اشخاص، مهمتر از آن است كه من به آن اقدام نمایم.

در نامگذاری امام حسن علیه السلام، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم بر خداوند متعال پیشی نمی گیرد و این عمل را آنقدر مهم تلقی می كند كه آن را به حضرت حق واگذار می نماید. خداوند نیز با ارسال جبرئیل نام منتخب خود را «شبر»(كه برگردان آن به عربی «حسن» است) معرفی می فرماید. و در نامگذاری امام حسین علیه السلام نیز همین واقعه رخ می دهد و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم به


بزرگی امر نامگذاری اشاره می كند. در این نوبت نیز جبرئیل نازل می شود و نام «شُبِیر» كه معادل عربی آن «حسین» است را نام برگزیده ی خداوند معرفی می نماید. [1] .

در نامگذاری زینب علیهاالسلام نیز همین عمل تكرار می شود و خداوند نام زینب را برای آن مخدره انتخاب می نماید. [2] .

خداوند گاهی به صورت مستقیم از طریق وحی، اسم برگزیده ی عبد صالح خود را شخصا اعلان می نماید و در پاره ای موارد با الهام به افراد و جاری نمودن نام برگزیده ی خود بر زبان آنان، اسامی منتخب


خود را به انسانها می شناساند. چنانچه در روایتی از امام باقر علیه السلام رسیده است كه: «وقتی فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمد، خداوند به ملكی وحی كرد تا نام فاطمه را بر زبان محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم جاری كند». [3] .

آنچه از این روایات برداشت می شود، عظمت امر نامگذاری فرزندان می باشد.


[1] عن جابر قال: «لما حملت فاطمه عليهاالسلام بالحسن فولدت و قد كان النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم امرهم ان يلفوه في خرقه بيضاء فلفوه في صفراء و قالت فاطمه عليهاالسلام: يا علي! سمْه. فقال: ما كنت لا سبق باسمه، رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم، فجاء النبي فاخذه و قبله و أدخل لسانه في فيه، فجعل الحسن عليه السلام يمصه ثم قال لهم رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم: الم اتقدم اليكم ان لاتلفوه في خرقه صفراء فدعا بخرفه بيضاء فلفه فيها و رمي بالصفراء و اذن في اذنه اليمني و اقام في اليسري ثم قال لعلي عليه السلام ما سميته؟ قال: ما كنت لا سبقك باسمه فقال رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم: ما كنت لا سبق ربي باسمه. قال: فاوحي اللَّه عز ذكره الي جبرئيل عليه السلام انه قد ولد لمحمد ابن، فاهبط اليه فاقرئه السلام و هنئه مني و منك و قل له: «ان عليا منك بمنزله هارون من موسي فسمه باسم ابن هارون» فهبط جبرئيل علي النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم و هناه من اللَّه عزوجل و منه ثم قال له: ان اللَّه عزوجل يامرك ان تسميه باسم ابن هارون قال: و ما كان اسمه؟ قال: شبر قال: لساني عربي قال: سمه الحسن.

فسماه الحسن فلما ولد الحسين جاء اليهم النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم ففعل به كما فعل بالحسن عليه السلام و هبط جبرئيل علي النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم فقال: ان اللَّه عزوجل يقرئك السلام و يقول لك: ان عليا عليه السلام منك بمنزله هارون من موسي فسمه باسم ابن هارون قال: و ما كان اسمه؟ قال: شبيرا. قال: لساني عربي. قال: فسمه الحسين فسماه الحسين». بحارالانوار، ج 4 ص 240، ر 8 از علل الشرايع و معاني الاخبار.

[2] لما ولدت زينب عليهاالسلام جاءت بها امها الزهراء عليهاالسلام الي ابيها اميرالمومنين عليه السلام و قالت: «سم هذه المولوده، فقال: ما كنت لا سبق رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله و سلم - و كان صلي اللَّه عليه و آله و سلم في سفر له - و لما جاء و ساله علي عليه السلام عن اسمها فقال: ما كنت لاسبق ربي تعالي، فهبط جبرئيل يقرا علي النبي السلام من اللَّه الجليل و قال له: سم هذه المولوده زينب فقد اختار اللَّه لها هذا الاسم، ثم اخبره بما يجري عليها من المصائب. فبكي النبي صلي اللَّه عليه و آله و سلم و قال: من بكي علي مصائب هذه البنت، كان كمن بكي علي اخويها الحسن و الحسين.» زينب الكبري، جعفر الربعي المعروف بالنقدي، موسسه الامام الحسين، ط اول، 1411 ه. ق ص 32.

[3] عن الباقر عليه السلام قال: «لما ولدت فاطمه عليهاالسلام اوحي اللَّه عزوجل الي ملك فانطق به لسان محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم: فسماها فاطمه...». بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از علل الشرايع.